سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لبهای زخمی

نظر

گفتم که گونه های خیس از اشکم را نبوس نمک گیر میشوی

حال که چشیدی شوری این اشک را...

کنارم بمان...

قصه آدم ،قصه یک دل است و یک نردبان.

قصه بالا رفتن ،قصه پله پله تا خدا.

قصه آدم،قصه هزار راه است و یک نشانی

قصه جست و جو ، قصه از هرکجا تا او...

قصه آدم قصه پیله است و پروانه،قصه تنیدن و پاره کردن،قصه به درآمدن،

قصه پرواز.

اما من هنوز اول قصه ام ؛قصه همان دلی که روی اولین پله است ،

دلی که از بالا و بلندی ،واهمه دارد از افتادن!!

پروردگارا دست دلم را میگیری؟مواظبی که نیوفتد؟

من هنوز اول قصه ام ،قصه هزار راه و یک نشانی

نشانی ات را گم کرده ام....باد غرور وزید و نشانی ات را برد.

نشانی ات را دوباره به من می دهی؟ با یک چراغ و یک ستاره قطبی؟!

من هنوز اول قصه ام ،قصه پیله و پروانه،پیله بافتن را فراموش کرده ام ...

می گویی پیله ام را چگونه ببافم؟پروانگی را یادم می دهی؟....

دوبال ناتمام و یک آسمان....من هنوز اول قصه ام....

دِلا مَعــــاش چِنآن کُن کِه گَر بِلَغزد پایــــ

فِرشـــــتِه اَت به دو دَســــت دُعــــآ نگه دارَد...